سخت و شیرین
من و آرتین و آقای پدر رفتیم قدم زنی ! هم سخت بود و هم شیرین .
اولین بار بود که آرتین کفش می پوشید ( کفش سوت سوتی که خاله جونش خریده )
و با ما قدم می زد ..
آقای پدر میوه خرید و من و آرتین دست در دست هم کمی قدم زدیم. آرتین دوست داشت پاهای کوچولویش را روی برگها یا ته سیگار و هر آشغالی که روی زمین بود بگذارد. یا بنشیند روی زمین و با آنها بازی کند . دوست داشت برود سمت موتوری که کنار پیاده رو پارک بود.
به فروشگاه که رفتیم . مواظب بودم به وسایل یخچال که باز بود دست نزند که جعبه بیسکوییت ها را انداخت . خواستم جو پرک بردارم یک جعبه پودر سوخاری برداشت و ....
دیروز من و آرتین و آقای پدر رفتیم قدم زنی ! هم سخت بود و هم شیرین .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی