آرتین مامان

سخت و شیرین

من و آرتین و آقای پدر رفتیم قدم زنی ! هم سخت بود و هم شیرین .    اولین بار بود که آرتین کفش می پوشید ( کفش سوت سوتی که خاله جونش خریده )  و با ما قدم می زد .. آقای پدر  میوه خرید و  من و آرتین دست در دست هم کمی قدم زدیم.   آرتین دوست داشت پاهای کوچولویش را  روی برگها یا ته سیگار و هر آشغالی که روی زمین بود بگذارد.  یا بنشیند روی زمین و با آنها بازی کند  . دوست داشت برود سمت موتوری که کنار پیاده رو پارک بود.   به فروشگاه   که رفتیم  .   مواظب بودم  به وسایل یخچال که باز بود دست نزند   که جع...
7 بهمن 1389

مامان یا بابا

  این آرتین جان ما برای من و آقای پدر تقسیم کار کرده!!  هر وقت دلش بازی و بغل می خواهد می رود سراغ بابایش و خودش را برایش لوس می کند  و جز پدرش کسی را نمی خواهد . هر وقت که گرسنه باشد و یا خوابش بیاید به سراغ من می آید . در این موارد سراغ پدرش نمی رود !!   ...
7 بهمن 1389

علت

  دیروز یکی از دوستهام می گفت که نتونسته وارد وبلاگ پسرش بشه ! وبلاگ اون هم تو بلاگفا بود مثل مال آرتین. من هم ترسیدم نکنه یه روز بیام و ببینم وبلاگ آرتین باز نمی شه . واسه همین هم یه بک آپ گرفتم و هم تصمیم گرفتم تو نینی وبلاگ هم یکی واسه آرتین گلم درست کنم. البته می دونم وارد کردن یه مطلب تو دو تا وبلاگ خنده داره .  اما ... ...
29 دی 1389

تفلد تفلد تفلدت مبارک

     آرتین خان  یکساله شده .    گل پسر ۰۳۰/۳  کیلویی من الان ۷۰۰/۱۰ کیلو دارد !  و ۹.۵ سانت هم قد کشیده  است.   این هم تولدکفش دوزکی آرتین خان .   این کارتهای  دعوت . این هم آرتین خان و کیک تولدش .   میز پذیرایی .   آرتین خان در حال انجام حرکات موزون .     ...
29 دی 1389