بدون شرح
سخت و شیرین
من و آرتین و آقای پدر رفتیم قدم زنی ! هم سخت بود و هم شیرین . اولین بار بود که آرتین کفش می پوشید ( کفش سوت سوتی که خاله جونش خریده ) و با ما قدم می زد .. آقای پدر میوه خرید و من و آرتین دست در دست هم کمی قدم زدیم. آرتین دوست داشت پاهای کوچولویش را روی برگها یا ته سیگار و هر آشغالی که روی زمین بود بگذارد. یا بنشیند روی زمین و با آنها بازی کند . دوست داشت برود سمت موتوری که کنار پیاده رو پارک بود. به فروشگاه که رفتیم . مواظب بودم به وسایل یخچال که باز بود دست نزند که جع...
نویسنده :
مامان آرتین
8:43
مامان یا بابا
این آرتین جان ما برای من و آقای پدر تقسیم کار کرده!! هر وقت دلش بازی و بغل می خواهد می رود سراغ بابایش و خودش را برایش لوس می کند و جز پدرش کسی را نمی خواهد . هر وقت که گرسنه باشد و یا خوابش بیاید به سراغ من می آید . در این موارد سراغ پدرش نمی رود !! ...
نویسنده :
مامان آرتین
8:40
علت
دیروز یکی از دوستهام می گفت که نتونسته وارد وبلاگ پسرش بشه ! وبلاگ اون هم تو بلاگفا بود مثل مال آرتین. من هم ترسیدم نکنه یه روز بیام و ببینم وبلاگ آرتین باز نمی شه . واسه همین هم یه بک آپ گرفتم و هم تصمیم گرفتم تو نینی وبلاگ هم یکی واسه آرتین گلم درست کنم. البته می دونم وارد کردن یه مطلب تو دو تا وبلاگ خنده داره . اما ... ...
نویسنده :
مامان آرتین
11:26
تفلد تفلد تفلدت مبارک
آرتین خان یکساله شده . گل پسر ۰۳۰/۳ کیلویی من الان ۷۰۰/۱۰ کیلو دارد ! و ۹.۵ سانت هم قد کشیده است. این هم تولدکفش دوزکی آرتین خان . این کارتهای دعوت . این هم آرتین خان و کیک تولدش . میز پذیرایی . آرتین خان در حال انجام حرکات موزون . ...
نویسنده :
مامان آرتین
11:18
ادا
گفته بودم که موقع عکس گرفتن آرتین خان چشماشو می بنده !! ...
نویسنده :
مامان آرتین
11:13